نائب نائب
سفارش تبلیغ
  • راوی ! ( پنج شنبه 87/12/22 :: ساعت 6:37 صبح)

  • مفهوم تجدد نیز در کشور ما بیمار و معیوب و معلول متولد شد. تجدد در کشور ما به چه معنا بود؟ این‏که عرض مى‏کنم، مربوط به اواخر دوران قاجار است؛ بعد در دوره‏ى رضاخان و بقیه‏ى دوره‏ى پهلوى هم اوج حرکتى بود که الان دارم مى‏گویم. در قاموس متجددین کشور ما «تجدد» به معناى تقلید از غرب بود. تقلید یعنى چه؟ یعنى شما بروید لباس کهنه‏ى کسى را بخرید و در روز عید به عنوان لباس نو تنتان کنید. […]

    البته مخالفت‏هایى هم که با این تجددها مى‏شد، سطحى بود؛ این را هم به شما بگویم. نوع مخالفتى که با تجدد و موج تجددگرایى در ایران پیدا شد - چه در اواخر دوران قاجار، چه در دوران پهلوى - بنده آن را نمى‏پسندم؛ از قدیم هم این‏طور عکس‏العمل‏ها را نمى‏پسندیدم؛ چون سطحى برخورد مى‏کردند. آنها در تقلید از غربى‏ها افراط مى‏کردند، اینها هم در مقابل تحریم مى‏کردند. […]

    تجدد چیست؟ تجدد، پیشرو بودن است. نگاه کنید ببینید چه کم دارید، کجا خلأ دارید و این خلأ چگونه به بهترین وجه قابل پُر شدن است؛ ذهن خلاق خودتان را به کار بیندازید و آن خلأ را پُر کنید؛ این مى‏شود پیشرفت. این حرف، در لباس هست؛ در منش ظاهرى هست؛ در فکر هست؛ در شیوه‏ى اداره‏ى جامعه هست؛ در مسائل اجتماعىِ گوناگون هست؛ در مسائل سیاسى هست؛ در همه چیز این حرف جارى است؛ در آن جاهایى که عقل انسان قادر به حکم کردن و قضاوت کردن است. آن‏جایى که عقل میدانى ندارد - میدان تعبد و شرع است - باید متعبد به شرع ماند. اتفاقاً کسانى‏که پابند و متعبد به شرع ماندند، بعدها وقتى عقلشان بیشتر به کار افتاد، فهمیدند چرا شرع این حکم را کرده.

     

    مقام معظم رهبری – 5/3/84 - دیدار دانشجویان بسیجى (دریافت متن کامل)



  • راوی ! ( سه شنبه 87/4/4 :: ساعت 7:48 عصر)

  • مجموعه‏ى دانشگاهى کشور ما، مجموعه‏ى نخبگان کشور ما - هم حوزه و دانشگاه - یکى از بزرگترین کارهاشان باید این باشد که نقشه‏ى جامع پیشرفت کشور را بر اساس مبانى اسلام تنظیم کنند؛

    دل به الگوى غربى و مدلسازى‏هاى غربى نسپرند. او نمیتواند کشور را نجات بدهد؛ او نمیتواند پیشرفت کشور ما را تنظیم کند. کسانى که در مراکز برنامه‏ریزى یا در مراکز علمى و تحقیقى هستند و راجع به اقتصاد، راجع به سیاست، راجع به سیاست بین‏المللى و راجع به مسائل حیاتى دیگر کشور کار و فکر میکنند، دنبال این نباشند که فرمولهاى غربى را؛ فرمولهاى اقتصادى غرب، فرمولهاى بانک جهانى یا صندوق بین‏المللى پول را با مسائل کشور تطبیق کنند؛ نه، آن نظریه‏ها، نظریه‏هاى مفید براى ما نیست.

    البته از عِلمشان استفاده میکنیم؛ ما تعصب نداریم. هرجا پیشرفت علمى، تجربه‏ى علمى باشد، استفاده میکنیم. از مصالح استفاده میکنیم؛ اما نقشه را بر طبق فکر خودمان، بر طبق نیاز خودمان بایستى بریزیم.

     

    مقام معظم رهبری 25/2/86 - دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسى مشهد



  • راوی ! ( سه شنبه 87/3/21 :: ساعت 12:48 عصر)

  • [توجه!

    1. این بار به دلیل طولانی بودن و عدم امکان قسمت بندی مطلب زیر، که مطلبی است بسیار جالب و مفید، وبلاگ فقط با همین یک مطلب به روز شده است.

    2. به دلیل محدودیت تعداد کلمات در هر پست، کل مطلب در دو پست ارائه شده است.]

    ما باید پیشرفت را با الگوى اسلامى - ایرانى پیدا کنیم. این براى ما حیاتى است. چرا میگوئیم اسلامى و چرا می‏گوئیم ایرانى؟ اسلامى به خاطر اینکه بر مبانى نظرى و فلسفى اسلام و مبانى انسان‏شناختى اسلام استوار است. چرا میگوئیم ایرانى؟ چون فکر و ابتکار ایرانى، این را به دست آورده؛ اسلام در اختیار ملتهاى دیگر هم بود. این ملت ما بوده است که توانسته است یا میتواند این الگو را تهیه و فراهم کند. پس الگوى اسلامى ایرانى است. البته کشورهاى دیگر هم از آن، بدون تردید استفاده خواهند کرد؛

    آنچه که موجب میشود ما الگوى غربى را براى پیشرفت جامعه‏ى خودمان ناکافى بدانیم، در درجه‏ى اول این است که نگاه جامعه‏ى غربى و فلسفه‏هاى غربى به انسان - البته فلسفه‏هاى غربى مختلفند؛ اما برآیند همه‏ى آنها این است - با نگاه اسلام به انسان، بکلى متفاوت است؛ یک تفاوت بنیانى و ریشه‏اى دارد. لذا پیشرفت که براى انسان و به وسیله‏ى انسان است، در منطق فلسفه‏ى غرب معناى دیگرى پیدا میکند، تا در منطق اسلام.

    پیشرفت از نظر غرب، پیشرفت مادى است؛ محور، سود مادى است؛ هرچه سود مادى بیشتر شد، پیشرفت بیشتر شده است؛ افزایش ثروت و قدرت. این، معناى پیشرفتى است که غرب به دنبال اوست؛ ... پیشرفت وقتى مادى شد، معنایش این است که اخلاق و معنویت را می‏شود در راه چنین پیشرفتى قربانى کرد. یک ملت به پیشرفت دست پیدا کند؛ ولى اخلاق و معنویت در او وجود نداشته باشد.

    امّا از نظر اسلام، پیشرفت این نیست. البته پیشرفت مادى مطلوب است، اما به عنوان وسیله. هدف، رشد و تعالى انسان است. پیشرفت کشور و تحولى که به پیشرفت منتهى میشود، باید طورى برنامه‏ریزى و ترتیب داده شود که انسان بتواند در آن به رشد و تعالى برسد؛ انسان در آن تحقیر نشود. هدف، انتفاع انسانیت است، نه طبقه‏اى از انسان، حتّى نه انسانِ ایرانى

    در اسلام نگاه به انسان از دو زاویه است که این دو زاویه هر دو مکمل همدیگر هستند. (این میتواند پایه و مبنائى براى همه‏ى مسائل کلان کشور و نسخه‏هائى که براى آینده‏ى خودمان خواهیم نوشت، باشد.) این دو زاویه‏اى که اسلام از آن به انسان نگاه میکند، یکى نگاه به فرد انسان است؛ به انسان به عنوان یک فرد؛ به من، شما، زید، عمرو به عنوان یک موجود داراى عقل و اختیار نگاه میکند و او را مخاطب قرار میدهد؛ از او مسئولیتى میخواهد و به او شأنى میدهد، که حالا خواهیم گفت. یک نگاه دیگر به انسان، به عنوان یک کل و یک مجموعه‏ى انسانهاست. این دو نگاه با هم منسجمند؛ مکمل یکدیگرند. هر کدام، آن دیگرى را تکمیل میکند.

    در نگاه اول که نگاه اسلام به فردِ انسانى است، یک فرد مورد خطاب اسلام قرار می‏گیرد. در اینجا انسان یک رهروى است که در راهى حرکت می‏کند، که اگر درست حرکت کند، این راه، او را به ساحت جمال و جلال الهى وارد خواهد کرد؛ او را به خدا خواهد رساند؛ «یا ایّها الانسان انّک کادح الى ربّک کدحاً فملاقیه». اگر بخواهیم این راه را تعریف کنیم، در یک جمله‏ى کوتاه میشود گفت این راه، عبارت است از مسیر خودپرستى تا خداپرستى. انسان از خودپرستى به سمت خداپرستى حرکت کند. مسیر صحیح و صراط مستقیم این است. مسئولیت فرد انسان در این نگاه، این است که این مسیر را طى کند.

    یکایک ما مخاطب به این خطاب هستیم؛ دیگران بروند، نروند؛ حرکت کنند، نکنند؛ دنیا را ظلمات کفر بگیرد یا نور ایمان بگیرد، از این جهت تفاوت نمیکند. وظیفه‏ى هر فردى به عنوان یک فرد این است که در این راه حرکت کند؛ «علیکم انفسکم لا یضرّکم من ظلّ اذا اهتدیتم». باید این حرکت را انجام بدهد؛ حرکت از ظلمت به نور، از ظلمت خودخواهى به نور توحید.

    [ادامه مطلب در پست پایین!]



  • راوی ! ( سه شنبه 87/3/21 :: ساعت 12:26 عصر)

  • جاده‏ى این راه چیست؟ ... این جاده، همان واجبات و ترک محرمات است. ایمان قلبى موتور حرکت در این راه است؛ ملکات اخلاقى و فضائل اخلاقى، آذوقه و توشه‏ى این راه است، که راه و حرکت را براى انسان آسان و تسهیل میکند؛ سرعت می‏بخشد. تقوا هم عبارت است از خویشتن‏پایى؛ مواظب خود باشد که از این راه تخطى و تجاوز نکند. وظیفه‏ى فرد در نگاه اسلام به فرد، این است. در همه‏ى زمانها، در حکومت پیغمبران، در حکومت طواغیت، یک فرد وظیفه‏اش این است که این کار را انجام دهد و تلاش خودش را بکند.

    اسلام در این نگاه به انسان به عنوان یک فرد، توصیه میکنند زهد بورزد. زهد یعنى دلباخته و دلبسته‏ى دنیا نشود؛ اما در عین اینکه توصیه به زهد میکنند، قطع رابطه‏ى با دنیا و کنار گذاشتن دنیا را ممنوع میشمارند. دنیا چیست؟ دنیا همین طبیعت، همین بدن ما، زندگى ما، جامعه‏ى ما، سیاست ما، اقتصاد ما، روابط اجتماعى ما، فرزند ما، ثروت ما، خانه‏ى ماست. دلبستگى به این دنیا، دلباخته شدن به این نمونه‏ها، در این خطاب فردى، کار مذمومى است. دلباخته نباید شد. این دلباخته نشدن، دلبسته نشدن، اسمش زهد است؛ اما اینها را رها هم نباید کرد. کسى از متاع دنیا، زینت دنیا، از نعمتهاى الهى در دنیا رو برگرداند، این هم ممنوع است. «قل من حرّم زینة اللَّه الّتى اخرج لعباده و الطّیبات من الرّزق قل هى للّذین امنوا»؛ یعنى کسى حق ندارد که از دنیا اعراض کند. اینها جزو مسلّمات و معارف روشن دین است که من نمیخواهم توضیح بدهم. این، نگاه فردى است. در این نگاه به فردِ انسان، اسلام استفاده‏ى از لذائذ زندگى و لذائذ حیات را براى او مباح می‏کنند؛ اما در کنار او یک لذت بالاتر را که لذت اُنس با خدا و لذت ذکر خداست، آن را هم به او یاد مى‏دهند. انسان در یک چنین راهى به عنوان انسانِ اندیشمند و داراى اختیار، باید انتخاب کند و در این صراط حرکت کند و برود.

    در این نگاه، مخاطب البته فردِ انسان است. هدف این حرکت و این تلاش هم رستگارى انسان است. اگر انسان به این دستورالعمل و نسخه‏اى که به او داده شده است. عمل بکند، رستگار مى‏شود. این، یک نگاه است.

    در زاویه‏اى دیگر در نگاه کلان، همین انسانى که مخاطب به خطابِ فردى است، خلیفه‏ى خدا در زمین معرفى شده؛ یک وظیفه‏ى دیگرى به او واگذار شده و آن عبارت است از وظیفه‏ى مدیریت دنیا. دنیا را باید آباد کند؛ «و استعمرکم فیها». همین انسان مأمور است که دنیا را آباد کند. آباد کردنِ دنیا یعنى چه؟ یعنى از استعدادهاى فراوان و غیرقابل شمارشى که خداى متعال در این طبیعت قرار داده، این استعدادها را استخراج کند و از آنها براى پیشرفت زندگى بشر استفاده کند.

    در این زمین و پیرامون زمین، استعدادهایى هست که خداى متعال اینها را گذاشته است و بشر باید اینها را پیدا کند. یک روزى بشر آتش را هم نمى‏شناخت، اما آتش بود؛ الکتریسیته را نمى‏شناخت، اما در طبیعت بود؛ قوه‏ى جاذبه را نمى‏شناخت، قوه‏ى بخار را نمى‏شناخت، اما اینها در طبیعت بود. امروز هم استعدادها و قواى بیشمار فراوانى از این قبیل در این طبیعت هست؛ بشر بایستى سعى کند اینها را بشناسد. این مسئولیت بشر است؛ چون خلیفه است و یکى از لوازم خلیفه بودنِ انسان، این است.

    عین همین مطلب در مورد انسانهاست؛ یعنى انسان در این نگاه دوم، وظیفه دارد استعدادهاى درونى انسان را استخراج کند؛ خرد انسانى، حکمت انسانى، دانش انسانى و توانائى‏هاى عجیبى که در وجود روان انسان گذاشته شده، که انسان را به یک موجود مقتدر تبدیل میکند. این هم نگاه کلان است.

    در این نگاه کلان، مخاطب کیست؟ مخاطب، همه‏ى افرادند. استقرار عدالت و روابط صحیح، خواسته شده است. از چه کسانى؟ از همه‏ى افراد. یکایک افراد جامعه‏ى بشرى در همین نگاه کلان، مخاطبند؛ یعنى وظیفه و مسئولیت دارند. ایجاد عدالت، ایجاد حکومت حق، ایجاد روابط انسانى، ایجاد دنیاى آباد، دنیاى آزاد، بر عهده‏ى افراد انسان است. در این نگاه مى‏بینید انسان همه‏کاره‏ى این عالم است؛ هم مسئول خود و تربیت خود و تعالى خود و تزکیه و تطهیر خود، هم مسئول ساختن دنیا. این نگاه اسلام است به انسان.

    اومانیزم غربى هم انسان‏محور است. اومانیزم - که محور فلسفه‏هاى قرن نوزدهمى و بعد و قبل از آن است - انسان را محور قرار مى‏دهد. اما چه‏جور انسانى؟ انسان در منطق غرب و اومانیزم غربى، بکلّى با این انسانى که در منطق اسلام هست، تفاوت دارد. انسان در الگو و نگاه اسلامى موجودى است هم طبیعى و هم الهى؛ دوبُعدى است؛ اما در نگاه غربى، انسان یک موجود مادى محض است و هدف او لذّت‏جویى، کامجویى، بهره‏مندى از لذائذ زندگى دنیاست، که محور پیشرفت و توسعه در غرب است؛ انسان سودمحور. اما در جهان‏بینى اسلام، ثروت و قدرت و علم، وسیله‏اند براى تعالى انسان. در آن جهان‏بینى غربى، ثروت و قدرت و علم، هدفند. انسانها تحقیر بشوند، ملتها تحقیر بشوند، میلیونها انسان در جنگها لگدمال بشوند و کشته بشوند، براى اینکه کشورى به قدرت یا به ثروت برسد یا کمپانى‏هایى سلاحهاى خودشان را بفروشند؛ ایرادى ندارد! تفاوت منطقى، این است.

    بنابراین، آن چیزى که ما به آن نیاز داریم، این است که نقشه‏ى پیشرفت کشورمان را بر اساس جهان‏بینى اسلام براى این انسان، انسانِ در منطق اسلام، فراهم و تهیه کنیم. در این نقشه‏ى پیشرفت و تحول، دیگر معنا ندارد که پیشرفت با فحشا، با غوطه خوردن درمنجلاب فساد همراه باشد. معنویت، پایه‏ى اساسى این پیشرفت خواهد بود. پیشرفتى که محورش انسان است و انسانى که داراى بُعد معنوى قوى است و انسانى که علم و دنیا و ثروت و فعالیت زندگى را وسیله‏اى قرار مى‏دهد براى تعالى روحى و رفتن به سوى خداى متعال، این پیشرفت با آن پیشرفت خیلى متفاوت است.

     

    مقام معظم رهبری – 25/2/86 – دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد



  • راوی ! ( جمعه 87/3/10 :: ساعت 10:2 صبح)

  • ما پیشرفت داشته‏ایم و در این ریزش و رویشى که نظام اسلامى دارد، مجموعاً رویش ما از ریزشمان بیشتر بوده است و پیش رفته‏ایم ولى همچنان کار در ابتداى خود قرار دارد؛ ما اولِ راهیم؛ ما ابتداى راهیم.

    اولاً باید نظام را از لحاظ مبانى معرفتى‏اش کامل کنیم. ثانیاً بناى نظام را باید بر اساس آن مبانى معرفتى کامل کنیم؛ یعنى نظام اسلامى، دولت اسلامى و کشور اسلامى، هر کدام مترتب بر همدیگر است؛ اینها همه یکسان و یک چیز نیستند. تا کشور، اسلامى بشود، ما خیلى کار داریم. تا مکارم اخلاق اسلامى و دانشگاه اسلامىتحقق پیدا کند، راه طولانى‏اى داریم...

    از طرف دیگر، این فکر، فکرى نیست که در چهارچوب حصار جغرافیایى یک کشور بگنجد و بتواند بماند؛ این، به طور طبیعى باید انتشار پیدا بکند و عقبه‏ى عاطفى و فکرى ملتها را براى خودش کسب کند ... احتیاج دارد که این عقبه، هر چه بیشتر استمرار داشته باشد.

     

    مقام معظم رهبری – 25/7/85 - دیدار دانشجویان نمونه‏ و نمایندگان تشکلهاى مختلف دانشجویى

  • راوی ! ( سه شنبه 87/2/17 :: ساعت 10:22 عصر)

  • ابزار پیشرفت‌، بیش‌ از همه‌ چیز، سلامت‌ عزم‌ و اراده‌ی‌ انسانی‌ و داشتن‌ یک‌ هدف‌ جمعی‌ است‌، تا همه‌ به‌ آن‌ هدف‌ توجه‌ کنند، آن‌ را قلباً بپذیرند و با قدرت‌ به‌ سمت‌ آن‌ هدف‌ حرکت‌ کنند.

    این‌ کار از همه‌ی‌ افراد جامعه‌ متوقع‌ است‌، اما عمده‌ترین‌ عامل‌ این‌ حرکت‌ جمعی‌ در هر جامعه‌، جوانها هستند.

     

    مقام معظم رهبری 13/6/78 - دیدار با دانش‏آموختگان طرح ولایت



  • راوی ! ( دوشنبه 87/2/16 :: ساعت 2:11 عصر)

  • من به شما عرض بکنم: غربى‏ها هیچ مایل نبودند و نیستند که غیر غربى وارد باشگاه علمى غرب شود...

    حالا باید براى شکستن این طلسم فکر کنیم؛ کدام طلسم؟ این طلسم که کسى تصور کند که پیشرفت کشور باید لزوماً با الگوهاى غربى انجام بگیرد. این وضعیت کاملاً خطرناکى براى کشور است. الگوهاى غربى با شرائط خودشان، با مبانى ذهنى خودشان، با اصول خودشان شکل پیدا کرده؛ بعلاوه ناموفق بوده.

    بنده به طور قاطع این را میگویم: الگوى پیشرفت غربى، یک الگوى ناموفق است. درست است که به قدرت رسیده‏اند، به ثروت رسیده‏اند؛ اما بشریت را دچار فاجعه کرده‏اند. پیشرفتهاى غربى، پیشرفتهایى است که امروز همه‏ى دنیا و همه‏ى بشریت دارند از آن رنج میبرند؛ کشورهاى عقب‏مانده یک‏جور، کشورهاى پیشرفته یک‏جور. این همان پیشرفت و توسعه‏اى است که توانسته است گروه‏هاى معدود و انگشت‏شمارى از خانواده‏هاى ثروت را به ثروت برساند؛ اما ملتهاى دیگر را دچار اسارت و تحقیر و استعمار کرده؛ جنگ به وجود آورده و حکومت تحمیل کرده است و در داخل خود آن کشورها هم اخلاق فاسد، دورى از معنویت، فحشا، فساد، سکس، ویرانى خانواده و این چیزها را رواج داده. بنابراین، موفق نیست...

    در آنجا کار و تلاش زیاد است؛ اما دستاورد و محصول براى فرد و براى خانواده کم. بنابراین، پیشرفت غربى، پیشرفت ناموفقى است.

     

    مقام معظم رهبری 25/2/86 - دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسى مشهد

    <      1   2   3   4   5      >