نائب نائب
سفارش تبلیغ
  • راوی ! ( سه شنبه 87/3/21 :: ساعت 12:26 عصر)

  • جاده‏ى این راه چیست؟ ... این جاده، همان واجبات و ترک محرمات است. ایمان قلبى موتور حرکت در این راه است؛ ملکات اخلاقى و فضائل اخلاقى، آذوقه و توشه‏ى این راه است، که راه و حرکت را براى انسان آسان و تسهیل میکند؛ سرعت می‏بخشد. تقوا هم عبارت است از خویشتن‏پایى؛ مواظب خود باشد که از این راه تخطى و تجاوز نکند. وظیفه‏ى فرد در نگاه اسلام به فرد، این است. در همه‏ى زمانها، در حکومت پیغمبران، در حکومت طواغیت، یک فرد وظیفه‏اش این است که این کار را انجام دهد و تلاش خودش را بکند.

    اسلام در این نگاه به انسان به عنوان یک فرد، توصیه میکنند زهد بورزد. زهد یعنى دلباخته و دلبسته‏ى دنیا نشود؛ اما در عین اینکه توصیه به زهد میکنند، قطع رابطه‏ى با دنیا و کنار گذاشتن دنیا را ممنوع میشمارند. دنیا چیست؟ دنیا همین طبیعت، همین بدن ما، زندگى ما، جامعه‏ى ما، سیاست ما، اقتصاد ما، روابط اجتماعى ما، فرزند ما، ثروت ما، خانه‏ى ماست. دلبستگى به این دنیا، دلباخته شدن به این نمونه‏ها، در این خطاب فردى، کار مذمومى است. دلباخته نباید شد. این دلباخته نشدن، دلبسته نشدن، اسمش زهد است؛ اما اینها را رها هم نباید کرد. کسى از متاع دنیا، زینت دنیا، از نعمتهاى الهى در دنیا رو برگرداند، این هم ممنوع است. «قل من حرّم زینة اللَّه الّتى اخرج لعباده و الطّیبات من الرّزق قل هى للّذین امنوا»؛ یعنى کسى حق ندارد که از دنیا اعراض کند. اینها جزو مسلّمات و معارف روشن دین است که من نمیخواهم توضیح بدهم. این، نگاه فردى است. در این نگاه به فردِ انسان، اسلام استفاده‏ى از لذائذ زندگى و لذائذ حیات را براى او مباح می‏کنند؛ اما در کنار او یک لذت بالاتر را که لذت اُنس با خدا و لذت ذکر خداست، آن را هم به او یاد مى‏دهند. انسان در یک چنین راهى به عنوان انسانِ اندیشمند و داراى اختیار، باید انتخاب کند و در این صراط حرکت کند و برود.

    در این نگاه، مخاطب البته فردِ انسان است. هدف این حرکت و این تلاش هم رستگارى انسان است. اگر انسان به این دستورالعمل و نسخه‏اى که به او داده شده است. عمل بکند، رستگار مى‏شود. این، یک نگاه است.

    در زاویه‏اى دیگر در نگاه کلان، همین انسانى که مخاطب به خطابِ فردى است، خلیفه‏ى خدا در زمین معرفى شده؛ یک وظیفه‏ى دیگرى به او واگذار شده و آن عبارت است از وظیفه‏ى مدیریت دنیا. دنیا را باید آباد کند؛ «و استعمرکم فیها». همین انسان مأمور است که دنیا را آباد کند. آباد کردنِ دنیا یعنى چه؟ یعنى از استعدادهاى فراوان و غیرقابل شمارشى که خداى متعال در این طبیعت قرار داده، این استعدادها را استخراج کند و از آنها براى پیشرفت زندگى بشر استفاده کند.

    در این زمین و پیرامون زمین، استعدادهایى هست که خداى متعال اینها را گذاشته است و بشر باید اینها را پیدا کند. یک روزى بشر آتش را هم نمى‏شناخت، اما آتش بود؛ الکتریسیته را نمى‏شناخت، اما در طبیعت بود؛ قوه‏ى جاذبه را نمى‏شناخت، قوه‏ى بخار را نمى‏شناخت، اما اینها در طبیعت بود. امروز هم استعدادها و قواى بیشمار فراوانى از این قبیل در این طبیعت هست؛ بشر بایستى سعى کند اینها را بشناسد. این مسئولیت بشر است؛ چون خلیفه است و یکى از لوازم خلیفه بودنِ انسان، این است.

    عین همین مطلب در مورد انسانهاست؛ یعنى انسان در این نگاه دوم، وظیفه دارد استعدادهاى درونى انسان را استخراج کند؛ خرد انسانى، حکمت انسانى، دانش انسانى و توانائى‏هاى عجیبى که در وجود روان انسان گذاشته شده، که انسان را به یک موجود مقتدر تبدیل میکند. این هم نگاه کلان است.

    در این نگاه کلان، مخاطب کیست؟ مخاطب، همه‏ى افرادند. استقرار عدالت و روابط صحیح، خواسته شده است. از چه کسانى؟ از همه‏ى افراد. یکایک افراد جامعه‏ى بشرى در همین نگاه کلان، مخاطبند؛ یعنى وظیفه و مسئولیت دارند. ایجاد عدالت، ایجاد حکومت حق، ایجاد روابط انسانى، ایجاد دنیاى آباد، دنیاى آزاد، بر عهده‏ى افراد انسان است. در این نگاه مى‏بینید انسان همه‏کاره‏ى این عالم است؛ هم مسئول خود و تربیت خود و تعالى خود و تزکیه و تطهیر خود، هم مسئول ساختن دنیا. این نگاه اسلام است به انسان.

    اومانیزم غربى هم انسان‏محور است. اومانیزم - که محور فلسفه‏هاى قرن نوزدهمى و بعد و قبل از آن است - انسان را محور قرار مى‏دهد. اما چه‏جور انسانى؟ انسان در منطق غرب و اومانیزم غربى، بکلّى با این انسانى که در منطق اسلام هست، تفاوت دارد. انسان در الگو و نگاه اسلامى موجودى است هم طبیعى و هم الهى؛ دوبُعدى است؛ اما در نگاه غربى، انسان یک موجود مادى محض است و هدف او لذّت‏جویى، کامجویى، بهره‏مندى از لذائذ زندگى دنیاست، که محور پیشرفت و توسعه در غرب است؛ انسان سودمحور. اما در جهان‏بینى اسلام، ثروت و قدرت و علم، وسیله‏اند براى تعالى انسان. در آن جهان‏بینى غربى، ثروت و قدرت و علم، هدفند. انسانها تحقیر بشوند، ملتها تحقیر بشوند، میلیونها انسان در جنگها لگدمال بشوند و کشته بشوند، براى اینکه کشورى به قدرت یا به ثروت برسد یا کمپانى‏هایى سلاحهاى خودشان را بفروشند؛ ایرادى ندارد! تفاوت منطقى، این است.

    بنابراین، آن چیزى که ما به آن نیاز داریم، این است که نقشه‏ى پیشرفت کشورمان را بر اساس جهان‏بینى اسلام براى این انسان، انسانِ در منطق اسلام، فراهم و تهیه کنیم. در این نقشه‏ى پیشرفت و تحول، دیگر معنا ندارد که پیشرفت با فحشا، با غوطه خوردن درمنجلاب فساد همراه باشد. معنویت، پایه‏ى اساسى این پیشرفت خواهد بود. پیشرفتى که محورش انسان است و انسانى که داراى بُعد معنوى قوى است و انسانى که علم و دنیا و ثروت و فعالیت زندگى را وسیله‏اى قرار مى‏دهد براى تعالى روحى و رفتن به سوى خداى متعال، این پیشرفت با آن پیشرفت خیلى متفاوت است.

     

    مقام معظم رهبری – 25/2/86 – دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد