مدلسازى و الگوسازی، کار خود شماست؛ یعنی کار نخبگان ماست. در تحقیقات دانشگاهى باید دنبالش بروند، بحث کنند و در نهایت مدل پیشرفت را براى ایران اسلامى، براى این جغرافیا، با این تاریخ، با این ملت، با این امکانات، با این آرمانها ترسیم و تعیین کنند و بر اساس او، حرکت عمومى کشور به سوی پیشرفت در بخشهاى مختلف شکل بگیرد. چرا لزوم این کار را باید بیان کرد؟ به خاطر اینکه امروز در چشم بسیارى از نخبگان ما، بسیارى از کارگزاران ما، مدل پیشرفت صرفاً مدلهاى غربى است؛ توسعه و پیشرفت را باید از روى مدلهایى که غربىها براى ما درست کردهاند، دنبال و تعقیب کنیم. امروز در چشم کارگزاران ما این است و این چیز خطرناکى است؛ چیز غلطى است؛ هم غلط است، خطاست، هم خطرناک است. (مقام معظم رهبری 25/02/86 دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد) |
بحثی که براى الگوى پیشرفت میکنیم، براى این نیست که می خواهیم پیشرفت را شروع کنیم؛ پیشرفت از انقلاب شروع شده، بلکه به این معناست که با بحث نظرى و تعریف شفاف و ضابطهمند از پیشرفت، قصد داریم یک باور همگانى در درجهى اول در بینِ نخبگان، بعد در همهى مردم به وجود بیاید که بدانند دنبال چه هستیم و به کجا میخواهیم برسیم و بخشهاى گوناگون نظام بدانند چه کار باید بکنند. این را باید پیدا کنیم. |
ما میخواهیم پیشرفت کنیم. مدل این پیشرفت چیست؟ این مدل را باید بازشناسى کنیم. |
آنچه که پیشرفت هست، این است که ما از هر که و هر جور، همهى دانشهاى مورد نیازمان را فرا بگیریم؛ این دانش را به مرحلهى عمل و کاربرد برسانیم، تحقیقات گوناگون انجام بدهیم، براى اینکه دامنهى علم را توسعه بدهیم، تحقیقات بنیادى انجام بدهیم، تحقیقات کاربردى و تجربى انجام دهیم، تا فناورى را به وجود آوریم یا فناورى جدیدى را به وجود بیاوریم یا فناورى را تکمیل کنیم؛ تصحیح کنیم و انجام بدهیم؛ در زمینهى آموزشهاى مدیریتى از پیشرفتهاى دنیا فرا بگیریم، آن را بین خودمان بر طبق نیازها و عرف و فرهنگ خودمان تحلیل و فهم کنم و با جامعهمان تطبیق کنیم؛ دربارهى مشکلات اجتماعىاى که در کشور وجود دارد، در دانشگاهها پروژههاى تحقیقى بگیرید، استاد و دانشجو کار کنید، نتیجهى تحقیق را به مسئولان کشور بدهید؛ به رسانهها بدهید تا سرریز شود و فرهنگسازى شود. این مىشود پیشرفت. |
تقلید، رایج شدن و پیشرفت تقلید، پیشرفت نیست. وابسته کردن اقتصاد، تقلیدى کردن علم، ترجمه گرایى در دانشگاه؛ که هر چه که آن طرف مرزها، مرزهاى غربى و کشورهاى اروپایى، گفتهاند، ما همان را ترجمه کنیم و اگر کسى حرف زد، بگویند مخالف علم حرف مىزند؛ پیشرفت نیست و ما این را پیشرفت نمىدانیم. نه اینکه ترجمه را رد کنیم؛ نخیر، ترجمه هم خیلى خوب است؛ یاد گرفتن از دیگران خوب است؛ اما ترجمه کنیم تا بتوانیم خودمان به وجود آوریم. نه اینکه همیشه پاى حرف کهنهى دیگران بمانیم. زبان و ملى را مغشوش کردن، هویت اسلامى ملى را سلب کردن و مدلبازى به جاى مدلسازى، پیشرفت نیست. ما وابسته شدن و غربى شدن را پیشرفت نمىدانیم. |
اقتدارى که مبتنى بر ظلم به ملتهاى دیگر و به بهاى پسرفت ملتهاى دیگر باشد، پیشرفت و تحولى که در خدمت یک طبقهى خاص - طبقهى سرمایهدار - باشد، که امروز در کشورهاى غربى اینطور است، مورد نظر ما نیست. پیشرفتى که در خدمت طبقهى سرمایهدارها باشد، پسرفت است. پیشرفتى که با باختن هویت مستقل ملى همراه باشد و انسان خودش را از دست بدهد، پیشرفت نیست. |
عشق به معنویت و ارتباط با خدا، مهمترین عاملى است که پیشرفت یک ملت را به معناى واقعى خودش تضمین مىکند؛ اگر این نشد، همهى آنچه که دستاوردهاى به معناى عرفى و رایج جهانِ پیشرفته محسوب مىشود، ممکن است در راههاى غلطى مصرف شود. یعنى ممکن است یک کشور از لحاظ رفتارهاى اجتماعىاش منضبط، مؤدب و با اخلاق باشد، ثروت و علم را هم به دست بیاورد، اما در عین حال همین ثروت و علم، و همین انضباط مردمى خودش را براى نابود کردن یک ملت دیگر به کار گیرد. این غلط است؛ این در منطق ما درست نیست. |