دو گرایش غلط همیشه دربارهى پیشرفت و تحولِ منتهى به پیشرفت وجود داشته است. یک گرایش عبارت است از خیانتهائى که به نام پیشرفت و تحول انجام گرفته؛ ضربههائى که به نام خدمت و زیر پرچم اصلاحگرى بر پیکر ملت ما وارد شده است. از دوران قاجار خیلى از درباریان قاجار و شاهزادگان قاجارى عامل و وسیلهى وابستگىِ نادانستهى کشور و فرهنگ ما به غرب شدند و ادعایشان این بود که این، پیشرفت و تحول است! از یک طرف هم در نقطهى مقابل، کسانى بودهاند و هستند که با هر نوع نوآورى و تحولى مخالفت کردهاند؛ به اسم اینکه این سابقه ندارد، این را نمىشناسیم، این را نمیدانیم، به این مشکوکیم. حدیثِ « شرّ الأمور محدثاتها» را بد معنا کردهاند. با اینکهنوآورى سنت تاریخ است؛ سنت طبیعت است و بدون نوآورى زندگى بشر معنا پیدا نمیکند؛ اما اینها مخالفت کردند. پس ما باید پیشرفت و آن چیزى را که از تحول اراده میکنیم و میخواهیم، درست براى خودمان معنا کنیم و بفهمیم دنبال چه هستیم، تا نه آن سوء استفاده انجام بگیرد، نه این مخالفت و ضدیت. البته این به معناى این نیست که ما تازه مىخواهیم پیشرفت را شروع کنیم، لذا الگو براى پیشرفت میخواهیم؛ نه، پیشرفت در کشور ما با انقلاب و با نهضت انقلابی شروع شد. یک جامعهى ایستاى راکد، زیر فشار، استعدادهاى خفته، بدون اجازهى هیچ تحرکى در دریاى عمیق استعدادهاى ملى ما، با حرکت انقلابى دگرگون شد. |