نائب نائب
سفارش تبلیغ
  • راوی ! ( شنبه 87/12/3 :: ساعت 12:52 صبح)

  • این هدف را انقلاب اسلامى داشت؛(1) ما در خلأ که زندگى نمیکنیم، ما در یک واقعیاتى داریم زندگى میکنیم؛ این واقعیات چقدر براى رسیدن به این هدفها کمک بود یا مزاحمت بود؟ یقیناً ا گر مزاحمهائى که حالا میشمارم، وجود نداشت، رسیدن به این هدف، زمان زیادى نمیخواست. شاید در طول پنج سال، ده سال یک گروه متشکل قوى می‏توانستند این اهداف را برآورده کنند؛ منتها در سر راه انسان موانع وجود دارد. اساساً همین وجود مانع است که به تلاش انسان معنا و حقیقت معنوى میبخشد و اسمش میشود جهاد؛ والّا اگر مانع نبود، جهاد معنى نداشت. جهاد یعنى جد و جهد همراه با زحمت و چالش با موانع.

    این موانع چه بودند؟ ما دو نوع موانع داشتیم: یکى موانع درونى، یکى موانع بیرونى.

    موانع درونى یعنى چه چیزهائى؟ یعنى آن چیزهائى که در درون خود ما انسانها - چه تصمیم‌گیرانمان، چه آحاد مردممان، چه ناظرین بیرون از گود مبارزه و انقلاب - وجود دارد؛ اینها موانع درونى است. موانع درونى، ضعفهاست؛ ضعفهاى فکرى است، ضعفهاى عقلانى است، راحت‌طلبى است، آسان‌گرائى است، آسان‌پندارى است؛ این گاهى اوقات خودش یکى از موانع تحقق آن چیز است. باید برآورد و تقویم نسبت به کار و مشکلات کار، مطابق با واقع یا لااقل نزدیک به واقع باشد.

    آسان‌پندارى هم مثل آسان‌گیرى و سهل‌انگارى است؛ آن هم یکى از موانع راه است. گریز از چالش هم یکى از ضعفهاى درونى ماست. به گریز از چالش، بغلط میگویند عافیت‌طلبى. عافیت‌طلبى چیز خوبى است. عافیت یکى از بزرگترین نعمتهاى الهى است؛ «یا ولىّ العافیة نسئلک العافیة؛ عافیة الدّنیا و الأخرة». عافیت به معناى پنجه نیفکندن نیست؛ به معناى درست عمل کردن، بجا قدم گذاشتن، بجا ضربت زدن و بجا عقب کشیدن است. عافیت از بلا، مثل این است که بگوئیم عافیت از گناه. بنابراین عافیت‌طلبى چیز بدى نیست؛ لیکن بغلط به گریز از چالش میگویند عافیت‌طلبى؛ یعنى در واقع همان راحت‌طلبى، مواجهه‌ى با مشکلات را زشت و ناپسند دانستن، آماده نبودن براى مواجهه‌ى با مشکلات. اینها ضعفهاى درونى ماست.

    یکى دیگر از ضعفهاى درونى عبارت است از تربیتهاى اجتماعىِ موجود و عادتهاى تاریخى، که اینها در ما ملت ایران در آغاز انقلاب بود.

    شما جوانها شاید از حالات روانى و تربیتهاى تاریخىِ ما در هنگامى که انقلاب پیروز شد، تصویر درستى نداشته باشید. امروز ما مى‌بینیم که عنوان «ما میتوانیم» در همه هست. [...] این در اول انقلاب اینجور نبود. تربیتهاى قبلى درست عکس این بود. هر کارى که مطرح می‏شد، می‏گفتند آقا ما که نمیتوانیم! آقا فلان چیز را بسازید، میگفتند ما که نمیتوانیم! با فلان شعار غلط در دنیا مقابله کنیم، می‏گفتند آقا ما که زورمان نمی‏رسد، ما که نمی‏توانیم! «ما می‏توانیمِ» امروز، آن روز «ما نمی‏توانیم» بود. این، آن تربیت اخلاقى و تاریخىِ بازمانده‌ى از دوران گذشته است.

    توسرى خورى، شنیدن زور، دیدن فسق در کسانى که از آنها جامعه توقع عدالت و انصاف و طهارت و پاکیزه‌دامنى دارد، عادت شده بود. یعنى اگر در دوران پیش از انقلاب مى‌آمدند به مردم میگفتند آقا فلان مسئول عالى کشور - حالا شخص اول که خود شاه بود - یا وزرا یا مسئولین فلان عیاشى را کردند، فلان فسق را کردند، فلان عمل زشت و ناهنجار را انجام دادند، مردم تعجب نمی‏کردند؛ می‏گفتند خوب، هست دیگر؛ معلوم است! [...] عرف این بود که چون شاه است، چون وزیر است، پس باید بتواند فسق کند، فجور کند، ناپاکى از خودش نشان بدهد. این جزو عاداتى بود که در جامعه‌ى ما وجود داشت. اینها همان موانع درونى است؛ اینها آن چیزهائى است که در مقابل رسیدن به یک هدف و مقصود والا عایق ایجاد می‏کند.

    خشم و شهوتهاى بى‌مهار و تربیت نشده، دلبستگى به عادات و عقاید خرافىِ میراثى، و بد فهمیدن دستور دین جزو ضعفهاى درونى است. [...] مى‌بینید اینها همه موانع درونى‌اى بود که بعد از آنکه انقلاب پیروز شد، ما ملت ایران با این زمینه‌ها می‏خواستیم کشور را به سمت آن اهداف ببریم. خوب، اینها هر کدامش یک مانع بود. البته اینها برطرف شدنى بود، نه اینکه برطرف شدنى نبود؛ خیلى‌اش هم با تبیین برطرف شد. لذا در مبارزات اسلامى، تبیین خیلى نقش دارد.

    آن‌وقت عوامل بیرونى است، که دیگر الى ماشاءاللَّه وجود داشته است؛ همه‌ى کسانى که به نحوى از انقلاب یا از هدفهاى انقلاب متضرر می‌شدند، اینها جلوى انقلاب ایستادند. از امنیت یک عده‌اى متضرر می‌شوند، از عدالت یک عده‌اى متضرر می‌شوند، از نفى حاکمیت طاغوت یک عده‌اى متضرر می‌شوند، از نفى سلطه‌ى بیگانه یک جماعتى متضرر می‌شوند، از نفى استبداد یک عده‌اى متضرر می‌شوند. اینها را شما می‌دانید؛ توضیح لازم ندارد. کى‌ها از عدالت یا از استقلال یا از آزادى و امثال اینها متضرر می‌شوند؟ اینها همه در مقابل انقلاب صف کشیده‌اند. تا الان هم این صف‌کشى ادامه دارد. [...]

    بعد از [...] مسئله‌ى قومیتها، تنافسهاى درونى خود ماهابود با یکدیگر، که آن‌هم یک ماجراى تلخ و بدى دارد؛ ماجراى ملال‌آورى دارد. بعد جنگ تحمیلى بود؛ هشت سال. شما ببینید این نیروى متراکمى که ملت ما در مقابله‌ى با دشمن گذاشت و توانست دشمن را به زانو دربیاورد - نه فقط صدام را، بلکه آن کسانى که پشت سر صدام بودند، اینها به زانو درآمدند در مقابل انقلاب اسلامى - اگر در خدمت به سمت هدفهاى عمرانى و آبادانى و سازندگى جمهورى اسلامى بنا بود قرار بگیرد، چقدر کار پیش می‌رفت. البته ما از تحمیل جنگ سود بردیم. ما از این تهدید به مثابه‌ى بهترین فرصتها استفاده کردیم. ملت ایران این تهدید را به معناى حقیقىِ کلمه تبدیل کرد به یک فرصت بزرگ، یک آزمایشگاه عظیم؛ یک میدان عظیمِ تجربه‌ها شد و خیلى برکات عاید شد؛ اما واقعیت قضیه هم این بود که تحمیل جنگ بر یک کشور مشکلات را درست می‌کند.

    بنابراین انحصارطلبان جهانى از یک طرف، اشرار داخلى از یک طرف، توطئه‌هاى ابرقدرتها از یک طرف، دست اغواگر تبلیغاتى و سیاسى و اقتصادىِ آن ابرقدرتى که دستش از ایران با انقلاب اسلامى کوتاه شده بود از یک طرف - یعنى آمریکا که تا امروز هم ادامه دارد - اینها همه در مقابل این حرکت عظیم ملت ایران ایستادند.


    مقام معظم رهبری – 14/2/87– دیدار با دانشجویان و دانشجویان دانشگاه‏های استان فارس (دریافت متن کامل)

    (1) یادداشت مربوط به اهداف انقلاب