لازمهى این نشاط و پویایى این است که هم منتقد باشیم، هم انتقادپذیر، که هر کدامش نباشد، بد است.
بعضیها اهل انتقاد کردن هستند؛ انتقاد هم بجاست؛ اما این افراد، خودشان انتقادپذیر نیستند! اگر کسى بگوید چرا مثل مگس فقط روى زخمها مىنشینى، نقاط مثبت را هم ببین، بدشان مىآید!
البته معیار و ملاک، برآیند نقاط مثبت به نقاط منفى است. ما ضعفهایى داریم، مشکلاتى داریم، بدیهایى داریم؛ قوتهایى هم داریم، خوبیهایى هم داریم؛ زیباییهایى هم داریم. ببینید در موازنهى این دو با یکدیگر، برآیند اینها چه خواهد شد؛ آن مىشود معیار. اگر بدیهایمان بیشتر بود، بد است؛ اگر خوبیهایمان بیشتر بود، خوب است.
پس هم انتقاد خوب است، هم انتقادپذیرى. اینها لازمهى آن تحول و حالت مطلوب جامعه است؛ همراه با امید، همراه با پُرکارى، همراه با برنامهریزى و همراه با داشتن خط مشى درست و سرمشق براى تحول. |