• وبلاگ : نائب
  • يادداشت : وظيفه ما شناخت سنكرهاي جنگ نرم است.
  • نظرات : 3 خصوصي ، 29 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    با سلام به شما دوست عزيز

    شما هم مي تونيد با ما تبادل لينک کنيد و هم در مسابقه وبلاگ ما شرکت کنيد و برنده بشيد
    فرصت را از دست ندهيد
    به اميد ديدار

    افشائات سعيد:
    http://dore20.blogfa.com/post-380.aspx
    در جمهورى اسلامى، هر جا كه قرار گرفته‏‌ايد، همان‏‌جا را مركز دنيا بدانيد و آگاه باشيد كه همه‏‌‌ى كارها به شما متوجه است
    + بنده 

    مطالب و بحث هاي جالبي توي قسمت نظرات وبلاگ شما مطرح ميشه كه من رو به اين جا علاقه مند كرده .

    بايد بگم اين دو مسئله اي كه شما در جواب من بهشون اشاره كرديد نتنها بي ربط نيستن بلكه به هم مربوطن . يه سوال پيش مياد اين كه شما دفاع از حق كدوم رو مهم تر مي دونيد ؟

    دفاع از حق رهبر يا دفاع از حق امير المونين !!؟ به نظر من اين كه شما مي دونيد در زمينه ائمه اطهار كمتر كار ميشه و باز وبلاگتون رو توي اين زمينه راه اندازي كرديد اصلا قابل توجيه نيست چه اينكه ميدونم باز هم جواب هايي از همين دست كه در زير چند مورد رو خوندم دريافت خواهم كرد.

    در ضمن مي خواستم يه ايرادي به جواب هاي شما بگيرم اون هم اينه كه در بعضي جواب هاتون سعي در دور زدن مطلب كردين . مثلا به يك كلمه گير دادين ، در حالي كه مفهوم مطلب روشن بوده.

    از جناب طاقت بيار كه اين بحث رو راه انداختن هم بايد تشكر كرد . بايد بگم كه بعضي از مطالب تون رو نميشه بدون مدرك پذيرفت

    بيشر از پاسخ توقع دارم به مسائلي كه گفتم بيشتر فكر كنيد

    يا صاحب الزمان... اغثنا و لا تهلکنا...

    بسم الله الرحمن الرحيم

    سلام

    مطالب جناب "طاقت‏بيار" يا همان جناب "رفيق" را خواندم و توجه شما را به اين چند نکته جلب مي‏کنم: (اميدوارم طاقت بياوريد!)

    1- بنده براي خواندن پاسخ دوستان تأمل کردم، اما چون بايد وبلاگ به روز مي‏شد، بعد از قرار دادن مطالب جديد در وبلاگ، در قسمت نظرات، آخرين مطلب مطرح شده و پاسخم را براي پيگيري بحث قرار دادم. چرا که محور اصلي کار اين وبلاگ اطلاع رساني بيانات مقام معظم رهبري به صورت موضوعي هست و در کنار اين مسئله اگر پرسش و پاسخي پيش آيد در حد توان و وقتم دنبال مي‏کنم. به هر حال از وقفه و تعويض جايگاه بحث جناب "شبهه‏ناک" پوزش مي‏طلبم و براي کوتاه شدن قسمت نظرات اين مطلب، نظراتي که تکراري گذاشته بوديد را حذف و در عوض براي خواندن مطالب مي توانيد روي لينک زير کليک کنيد:

    http://comment.parsiblog.com/Comments.aspx?NoteID=-1178859

    2- جناب "رفيق"؛ گويا پاسخي که بنده به جناب "شبهه‏ناک" دادم کاملاً براي شما گنگ مانده، ايشان سوالي راجع به اجتهاد نکردند اما بنده پاسخ خودم را به سوال ايشان درباره لفظ "آيت الله"، بر پايه‏ي اجتهاد شخص قرار دادم، که فکر مي‏کنم متوجه اين موضوع نشديد، بنابراين برخلاف تصور اشتباه شما تجاهلي نکردم و پاسخ بنده خصوصاً بعد از توضيحي که براي جناب "منتظر" دادم کاملاً روشن است، و منتظر جناب "شبهه‏ناک" هستم که خودشان براي هم براي پيگيري نظرشان را قرار دهند.

    (ادامه در نظر پايين)

    ...

    ...

    3- بنده برخلاف تصور اشتباه شما، هيچ کجا صورت مسئله و اصل سوال جناب "شبهه‏ناک" را انکار نکردم وگرنه پاسخي هم نمي‏دادم، بنابراين نيازي به پرسيدن از شخص ديگري نيست و بنده از همان ابتدا اين مطلب را پذيرفتم.

    4- منظور بنده از اينکه به حضرت امام(ره) "حاج آقا روح الله" مي‏گفتند اين بود که با وجود اجتهاد تام ايشان، باز هم براي ايشان "آيت الله" به کار نمي‏بردند و همانطور که آنجا هم ذکر کردم منظور اين بود که «ممکن است کسي به اجتهاد رسيده باشد ولي مرسوم نباشد که به او "آيت الله" بگويند.» و هدف از مطرح کردن بحث اجتهاد اين بود که در موضوع بحث ما يعني جايگاه رهبري، "آيت الله" بودن يا نبودن هنگامي اهميت پيدا مي‏کند که عدم اطلاق لفظ "آيت الله" بخواهد اجتهاد شخص را زير سوال ببرد، که گفته شد که لزوماً در مقام استعمال عموم جامعه و حتي در محيط علمي خود حوزه اين طور نيست (يعني در استعمال عموم جامعه يا حتي حوزه ممکن است شخص را حجت الاسلام يا چيز ديگر خطاب کنند، اما شخص مجتهد باشد چرا که در استعمال عموم نظارت علمي حوزوي وجود ندارد و در حوزه هم تقيّد خاصي بر "آيت الله" خطاب کردن مجتهدين وجود ندارد)، علت اهميت اجتهاد هم اين است که يکي از موارد که براي اين جايگاه طبق قانون معيار است، "اجتهاد" است، نه "آيت الله" خوانده شدن يا نشدن (مثلاً حجت الاسلام خطاب شدن). از طرفي در صورت فرض اجتهاد شخص، حتي اگر تاکنون براي شخص لفظ آيت الله استعمال نمي‏شد اما از فردا استعمال شد اشکالي پيش نمي‏آيد.

    (ادامه در نظر پايين)

    ...

    ...

    5- «هيچ آيت اللهي نيست که حجت الاسلام خطاب شود.» دليل اين مدعاي شما چيست؟ استقراي تام کرديد؟ اگر چند مورد (و حتي يک مورد) مجتهد تام وجود داشته باشد که آيت الله خطاب نشود و حجت الاسلام خطاب شود، اين مدعاي شما اشتباه است.

    6- توضيحات مربوط به بحث اجتهاد را بنده از اين رو نوشتم که فهم مسئله براي جناب "شبهه‏ناک" يا کسي که (احتمالاً) با اينگونه مباحث آشنايي نداشته آسان شود، بنابراين آشنايي شما با اين موضوع دليل «اضافي بودن»، «وجهي نداشتن» يا «اطناب کلام» نيست و بنده هم چنين قصدي نداشتم.

    7- سعي کنيد به جاي به کار بردن الفاظي مثل «سعي كنيم با هم رو راست باشيم . اينكه يك فرد به هر وسيله اي (درست يا نادرست ) فقط سعي در قانع كردن داشته ياشد درست نيست !» و... در مورد ديگران، دليل خودتان را روشن و محکم بياوريد، و حرف ديگران را منصفانه و بي‏غرض نقد کنيد. با چنان نوع بحثي فقط جو بحث را آلوده و مغشوش مي‏کنيد و از جنبه‏ي علمي بودن آن مي‏کاهيد.

    8- "تقليد"، "احتياط" يا "اجتهاد" يکي از سه روش عقلي است که خود فرد بايد براي عمل به احکام دين پي بگيرد و ربطي به ديگران ندارد و چگونگي فهم رسيدن به اجتهاد همانطور است که ذکر کردم، مگر زماني که براي موضوع خاصي نياز به تأييد و تحقيق اين امر باشد که همانظور که شما هم فرموديد و خود بنده به اين مسئله اشاره کردم، درباره موضوع رهبري اين چنين است: شرط اجتهاد براي رهبري در قانون اساسي ذکر شده و تحقيق و تأييد آن هم طبق خود قانون به مجلس خبرگان واگذار شده و بنابراين همين که مجلس خبرگان طبق شرطي که قانون گذاشته و حقي که قانون به مجلس داده، شخصي را با دارا بودن شروط مذکور در قانون، به عنوان رهبر معرفي کند، طبق قانون براي تأييد اجتهاد او در اين موضوع کافي است و همين روشن‏ترين دليل براي شخص مقام معظم رهبري است و پاسخ کل بحث همينجا داده مي‏شود. اين بي‏قانوني است؟!

    (ادامه در نظر پايين)

    ...

    ...

    9- اگر مسئله خاصي را درباره آقاي هاشمي يا هر کس ديگري مدّ نظر داريد (که اينجا به هيچ وجه جاي بحث آن نيست) بهتر بود که با به کار بردن اين همه علامت "!" در اين بحث، آن را دخيل نمي‏کرديد؛ و اولاً تکيه‏ي بحث بنده برخلاف تصور کاملاً اشتباه شما روي آقاي هاشمي نبوده، ثانياً بنده هم ادعا نکردم صرف نظر دادن امام (ره) براي رهبر آينده کافي است و به اندازه کافي در مورد قانون و جايگاه مجلس خبرگان در قانون بحث شد.

    10- با بحثي که درباره مجلس خبرگان و قانوني بودن آن، و به تبع، قانوني بودن تأييدات آن، و قانوني بودن شخص معرفي شونده توسط مجلس خبرگان، عرض کردم مورد چهارم شما هم پاسخ داده مي‏شود الّا اين که: اگر اين ادعاي شماست که مجلس خبرگان بر اساس حرف آقاي هاشمي يا هر چيز ديگري غير از قانون تصميم گرفته، فکر نمي‏کنم به راحتي بتوانيد آن را اثبات کنيد.

    11- بله؛ بنده در باره اينکه شخص چه زماني براي تقليد و عمل به احتياط نکردن آماده است، يعني مجتهد است، عرض کردم تأييد ديگران تأثيري در اين امر ندارد. امّا هم آنجا و هم مکرراً اين بار عرض کردم مگر مورد خاصي مثل تعيين رهبري باشد که همانطور که در بند هشتم هم ذکر شد اين شرط در خود قانون گذاشته شده و خود قانون هم ساز و کار تحقيق و تاييد "از نظر قانون" را تعيين کرده که همان مجلس خبرگان و بررسي مجلس خبرگان است. بنابراين اين دو موضوع منافاتي با هم ندارند.

    (ادامه در نظر پايين)

    ...

    ...

    12- دوباره تکرار مي‏کنم: مجلس خبرگان يک شبه کسي را آيت الله نکرده است به اين معني که کسي را يک شبه مجتهد نکرده است. ايشان قبل از تصميم خبرگان با عنوان حجت الاسلام خطاب مي‏شدند اما نه به اين معنا که بتوان گفت مجتهد نبوده‏اند. مجلس خبرگان طبق حق و مشروعيت قانوني‏اش شرايط رهبري ايشان، از جمله اجتهاد را تأييد کرد.

    13- بند پنجم فرمايشات شما کاملاً مشخص مي‏کند که به هر دليل دل پري از مسائل مختلف داريد و همين مسئله باعث شده است که اينگونه به بهانه سوال جناب "شبهه‏ناک" مسائل بي‏ربط به سوال ايشان را مطرح کرده‏ايد که اصلاً وارد آنها نمي‏شوم. حفظ اين نظام هم واجب است اما لزوماً هدف وسيله را توجيه نمي‏کند. اگر حرفي يا ادعايي داريد صراحتاً و با دليل حرف بزنيد و همينطور مسائل را بي دليل به هم ربط ندهيد. اگر موضوع بحثتان به اين وبلاگ مربوط باشد، بنده هم در حد توان وارد آن مي‏شوم، وگرنه حداکثر مي‏توانم آن را به طور خصوصي و از طريق ارسال Email پيگير شوم.

    14- من چه حرف نامربوطي راجع به حضرت آيت الله ميلاني زدم که اسم ايشان را خراب کرده باشم؟!

    15- مجبور به پاسخ بودم يا نبودم اما پاسخ دادم، از سوال‏هاي پاسخ داده نشده قبلي هم که فرموديد بحث لفط "نائب" را به خاطر دارم که در اين باره هم مستنداتي جمع کردم که هر وقت در حدي بود که بتوانم با دليل کافي آن را بيان کنم، ذکر خواهم کرد. اگر بحث ديگري هم بود بفرماييد.

    16- بنده دلايلم را به طور واضح ذکر کردم اگر واقعا اهل فکر و منطقيد با دليل حرف بزنيد و با دليل ادعا کنيد و با دليل نقد کنيد نه اين که با تهمت «به خاطر منافع جذب مسيري شدن، نه به خاطر عقائد» و... از موضوع بحث اصلي خودتان را دور کنيد، هرچند متأسفانه اين روش در کشور ما مرسوم است!

    17- بنده نه منفعت مادي از اين وبلاگ مي‏برم و نه اصرار دارم کسي به عقائدم معتقد شود، بحثي اگر پيش آيد در حد توانم شرکت مي‏کنم و پاسخي داشته باشم مي‏دهم. اينکه چه چيز اين وبلاگ اينقدر شما را براشفته کرده نمي‏دانم!

    (ادامه در نظر پايين)

    ...

    ...

    18- چه طور توانستيد از اين همه فاصله باطن من را هم بخوانيد؟! کسي که ادب بحث را رعايت مي‏کند اينطور بي اساس راجع به باطن ديگران هم قضاوت مي‏کند که «شما تظاهر مي كنيد كه اعتقاد داريد آقاي خامنه اي خالي از اشتباه نيست ولي در باطن ايشان را معصوم مي دانيد (البته اگر از گروه منفعت طلب نباشيد)»؟!

    مسئوليت قياس کلام معصومين (عليهم السلام) با نقل بيانات مقام معظم رهبري با خودتان اما تا وقتي دليل منصفانه و قابل قبولي وجود نداشته باشد حقيقتاً برايم مهم نيست درباره ظاهر و باطنم چطور فکر مي‏کنيد، اينها را هم از اين جهت عرض کردم که تمام اين بحث‏ها راجع مقام معظم رهبري را مي‏شد بدون مطرح کردن اين حرف‏ها و کاملاً دوستانه و با جوي صميمي هم پيش برد. به هر حال اگر واقعاً به دنبال علت اين روش کار در "نائب" هستيد مي‏توانيد به بند زير توجه کنيد:

    19- نه حضرت آيت الله خامنه‏‏اي را معصوم مي‏شمارم، نه هدف اين است که همچون قول معصومين (عليهم السلام) اين بيانات را نشر دهم. بلکه مقام معظم رهبري در جايگاه رهبري و به عنوان ولي فقيه، مطابق با نقشي که قرار است در اين نظام ايفا کنند، آرمان‏ها و اهداف و جهت‏گيري‏هاي مختلفي را در ابعاد مختلف و زمينه‏هاي مختلفي که براي پيشبرد نظام لازم است بيان مي‏کنند و خودشان نيز مطابق با آنها رهنمودهايي (يعني راهنمايي براي رسيدن به اهداف) را براي اقشار مختلف جامعه بيان مي‏کنند. واقعيت اين است (و خود مقام رهبري نيز اشاره داشته‏اند) که نظام براي رسيدن به آرمان‏ها و اهداف هنوز راه طولاني در پيش دارد و واقعيت ديگر اينکه اين اهداف و آرمانها و رهنمودهايي که از طرف رهبري تبيين مي‏گردد آنچنان که مورد انتظار است مورد توجه قرار نمي‏گيرد و دغدغه‏ها و آگاهي‏ها در بيشتر زمينه‏ها راجع به اين مسائل آنچنان که لازم است، نيست.

    هدف از تبيين موضوعي بيانات مقام معظم رهبري همين است که تا حد امکان اين راه‏ها و اين اهداف که بايد جهت‏گيري‏هاي کلي فعّاليت‏هاي کشور را مشخص کند، در زمينه‏هاي مختلف بيشتر مورد توجه قرار گيرد تا شايد ان شاء الله به رسيدن به اهداف و آگاهي عمومي کمکي شود.

    اين مسائل کلام رهبري را در کنار قول معصومين (عليهم السلام) قرار نمي‏دهد.

    20- اگر در جامعه هم کسي به عنوان "معصوم" با مقام معظم رهبري و حضرت امام (ره) برخود کند دچار گمراهي بزرگي شده و اين نوع باور همانطور که فرموديد گمراهي بزرگي است. اما از طرفي صِرف پيروي از ولي فقيه و رهبر يک جامعه، انتشار بيانات ايشان، حفظ احترامشان و... به معني معصوم شمردن او نيست و اگر در جامعه به قول و فرامين معصومين (عليهم السلام) کم توجهي مي‏شود نقيصه‏اي است که منافاتي با توجه و پيروي از رهبري جامعه ندارد. عقل هم جايگاه ويژه‏ي خود را از دست نمي‏دهد.

    21- در نهايت به نوعي بايد از شما تشکر هم بکنم! حقيقتاً بدون تعصب مطالبي که فرموديد را خواندم و مطابم را هم عرض کردم، شايد بهانه‏اي شد تا برخي حرف‏ها که گفتنشان لازم بود زده شود.

    عجّل الله تعالي فرج مولانا.

    التماس دعا.

    سلام عليکم
    (( مظلوميت تشيع و سکوت ما)) يادداشتي درباره وضعيت شيعيان صعده
    شما هم حتما يادداشتي در اين باره کار کنيد و قدري از سکوت نظام و جريان هاي مدعي دانشجويي را جبران کنيد
    يا علي
    + بنده ((از آخر الزمان)) 
    در رواياتمون داريم که در آخرالزمان حق و باطل چنان به هم آميخته ند که نمي شه تشخيصشون داد(هر کسي نمي تونه!) البته به جز امر خودشون که از نور خورشيد هم واضح تره.
    حالا چي شده که همه ادعاي حق شناسي مي کنند؟!!خوش به حالتون که انقدر امور براتون واضحه!!!
    در طول زندگيم ياد ندارم که از حق امير المومنين و فرزندانشون به اين شدت و با اين يقين و البته پيگيري تو همين ايران خودمون کسي دفاع کرده باشه!
    چي بلايي سرمون اومده... از نور گريزونيم ... و تو گرگ و ميش و غبار و مه فراوون بيشتر حال مي کنيم...
    يا صاحب الزمان... اغثنا و لا تهلکنا...
    پاسخ

    بسم الله الرحمن الرحيم. سلام. بنده خيلي متوجه منظور اصلي شما نشدم. اگر منظور شما دفاعياتي هست که از مقام معظم رهبري مي شود، دفاع از حق صاحب حقي منافاتي با کم کاري هايي که احياناً در زمينه ي دفاع از حقوق اهل بيت (عليهم السلام) مي شود ندارد. امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به داد همه ما برسند. التماس دعا.
    + طاقت بيار! (ادامه2) 

    6- اما در مورد آيت الله العظمي ميلاني بايد بگم كه بهتر است قبل از اينكه اسم يك مرجع را بياوريم قدري راجع به او تحقيق كنيم تا اين چنين اسم همچين مرجع بزرگي را خراب نكنيم .

    7- با صحبت جناب " راوي " مبني بر اينكه اينجا آزمايشگاه اطلاعات ايشان نيست ، نيز كاملا موافقم . شما اصلا مجبور به پاسخ نبوديد . اين سوال هم مي رفت جزو سوالاتي كه پيش از اين رفتيد جوابشان را بياوريد و در اين باره وقت خواسته بوديد و ديگر هرگز پيدايتان نشد . اما اين براي من كه مي خواستم توضيحاتي را در اين رابطه بدهم لازم بود كه بفهمم طرف مقابل من واقعا به چيزهايي كه مي گويد اعتقاد دارد يا جزو كساني است كه به خاطر منافع جذب اين مسير شده اند چون پاسخي كه در ابتدا به اين مسئله داده بوديد به هيچ وجه پاسخي قانع كننده نبود و صرفا براي از سر باز كردن مي نمود ، باز پاسخ دوم يهتر از اين بود و تلاش دو ماهه شما را در اين مورد مي ستايم ، هرچند كه باز هم پاسخ قانع كننده اي بدست نياورديد

    8- شما تظاهر مي كنيد كه اعتقاد داريد آقاي خامنه اي خالي از اشتباه نيست ولي در باطن ايشان را معصوم مي دانيد (البته اگر از گروه منفعت طلب نباشيد) در غير اين صورت وبلاگي به راه نمي انداختيد كه صحبت هاي ايشان را همچون كلام معصوم و حديث روايت كنيد

    9- در پايان اميدوارم كه اين مطالب ثمربخش باشد و نيز اميدوارم كه شما با ديد باز و با دوري از هر گونه تعصب به خواندن آنها بپردازيد ، و كافي است بگويم كه ، اين برخوردي كه توسط عده اي با يك فرد به نام رهبر در جامعه صورت مي گيرد بايد با امام معصوم (عليه السلام) صورت بگيرد و به كار بردن آن براي يك فرد غير معصوم اشتباه و قدم گذاشتن در مسير باطل است. اينكه دائما گفته مي شود" خود آقا اينجوري گفته ، خود امام خميني چنين و چنان و..." ! خوب اينطور گفته باشند مگر آنها اشتباه نمي كنند ؟ ما بايد صحبت هاي ايشان را با ابزاري به نام عقل كه خدا در اختيارمان قرارداده است بسنجيم و درست از غلط را خودمان تشخيص دهيم .

    همه شما دوستان عزيز را به خداي بزرگ مي سپارم و از خداي متعال تعجيل در فرج حضرتش(عجل الله تعالي فرجه) را خواستارم.

    والسلام علي من التبع هدي

    پاسخ

    بسم الله الرحمن الرحيم. سلام. مطالبي را در مورد مطالبي که فرموديد در نظرات بالاتر قرار دادم. اميدوارم با حوصله مطالعه بفرماييد.
    + طاقت بيار! (ادامه1) 

    3- در مورد بحث سوم گفتن اين نكته ضروري است كه اتفاقا كلي گويي در اين بحث بسيار لازم و ضروري بود زيرا بحث در مورد روال كار است نه يك فرد خاص ! بحث در مورد اين است كه يك فرد بايد چه شرايطي داشته باشد تا به عنوان كانديداي رهبري در مجلس خبرگان قرار گيرد ؟ اگر يكي از اين شروط اجتهاد است كه هست ! اجتهاد آن فرد چگونه تعيين مي شود ؟ در اين زمينه اشاره به اين نكته كافي است كه تاييد اجتهاد يك فرد(نه مجتهد بودن وي) شرايط و ضوابطي دارد و به اين بي قانوني كه شما فرموديد نيست .

    نكته دوم در مورد بحثي كه اشاره كرديد در باب آقاي هاشمي ، امام خميني و ... :

    انتظار داشتم بدون اين همه حاشيه رفتن به ذكر آن دليل مي پرداختيد و همين دليل را مي آورديد كه دليل بسيار درستي است !!! كه آقاي هاشمي كه در وثوق او هيچ شكي نيست ! (تلاش مي كنم در هنگام نوشتن اين متن در مورد چيزهايي كه در مناظرات در مورد آقاي هاشمي مطرح شد و همچنين نماز جمعه آخر آقاي هاشمي و... فكر نكنم) خودشان !!! از زبان خود امام خميني !!! شنيدند كه ايشان براي رهبري مناسب است !! در ضمن آقاي هاشمي در يكي از نماز جمعه هاي آن سالهادر مورد اجتهاد آقاي خامنه اي نيز گفتند :" با خود بنده ! ايشان در سر كلاس هاي اجتهاد حضور داشتند "

    البته بعد از در نظر گرفتن نكات زير ممكن است باز هم اين دليل براي عده اي قابل پذيرش باشد ! :

    الف) آقاي هاشمي ! اين حرف را زده اند !

    ب) اگر امام خميني مي خواستند مطلب به اين مهمي را به مردم بگويند چرا خودشان نگفتند ؟ و اگر نمي خواستند ، آقاي هاشمي چه كاره بودند كه از زبان امام خميني اين را به مردم بگويند !(وصيت نامه امام را به خاطر داريم كه گفتند هيچ گونه نقل قولي از من را نپذيريد مگر آنكه صداي ضبط شده من باشد و يا دست نوشته ام)

    ج) به فرض گفتن امام خميني آيا گفتن ايشان كفايت مي كند ؟

    د) در صورت كفايت چرا در قانون اساسي انتخاب رهبر بر عهده مجلس خبرگان قرار گرفته ، در صورتي كه گفتن رهبر قبلي مبني بر مناسب بودن يك فرد براي رهبري كفايت مي كند ؟

    4- اما در مورد راي دادن 80 نفر بايد بگم كه صلاحيت يك فرد براي رهبري از جمله اجتهادش قبل از نامزد شدن براي راي گيري در موردش بايد بررسي شود پس بايد گفت ايشان به تعبير جناب "شبهه ناك " اصلا قبل از راي گيري يك شبه " آيت الله " شده بودند و بعد راي گيري صورت گرفت . پس راي اين مجتهدين كه حالا از روي حرف آقاي هاشمي اين راي را داده بودند يا چيز ديگر اصلا در اين باب قابل اعتنا نيست .ضمن اينكه انگار شما گفتيد نظر اشخاص ديگر در مورد اجتهاد مهم نيست.

    نكته دوم : اينكه شما مي گوييد 80نفر آيت الله بودن و نيز مجتهد بودن كسي كه تا پيش از آن حجت الاسلام بوده است را تاييد كرده اند تعبيير ديگر همين جمله ي " ايشان را يك شبه آيت الله كرده اند " مي باشد ، كه جناب "شبهه ناك" هم از ابتدا با آن اشاره كرده اند .

    5- اما يك دليل ديگري كه خود حقير براي اين موضوع به ذهنم رسيد و بايد در اين باب به جناب " شبهه ناك " عزيز عرض كنم اين است كه شما در نظامي زندگي مي كنيد كه حفظ نظام در آن از اوجب واجبات است (يا همان هدف وسيله را توجيه مي كند خودمان!) در نظامي با اين پيش فرض اگر روزي شما ببينيد كه كسي كشته شود يا كسي كتك يخورد يا كسي دروغ بگويد يا به تعبير شما كسي يك شبه" آيت الله "شود اصلا نبايد تعجب كنيد. چون ممكن است اين فعاليت ها در راستاي حفظ نظام صورت گرفته باشد . اما چه كسي اينكه نظام با چه چيزي حفظ مي شود را تشخيص مي دهد ؟ معلوم است ؟ آن كسي كه قدرت در دستش است . پس اگر شما گذاره اول يعني كه حفظ نظام از اوجب واجبات است را بپذيريد ديگر جاي اين سوالات براي شما باقي نمي ماند.

    پاسخ

    بسم الله الرحمن الرحيم. سلام. مطالبي را در مورد مطالبي که فرموديد در نظرات بالاتر قرار دادم. اميدوارم با حوصله مطالعه بفرماييد.
    + طاقت بيار! 

    سلام خدمت همه دوستان

    نكات اوليه :

    1- ابتدا بايد خدمت راوي عزيز بگم كه شايد ادب بحث حكم مي كرد كه قدري براي شنيدن پاسخ تامل مي كرديد و پست را عوض نمي كرديد .

    2- سعي كردم دوباره مطالب مطرح شده را در معرض ديد دوستان قرار دهم.

    3- همانطور كه استحضار داريد بنده در نظري كه با اسم " رفيق " گذاشته ام هيچ جا صحبتي از اجتهاد نكردم و همچنين سوالي كه جناب " شبهه ناك" مطرح كرده بودند راجع به "آيت الله " بودن بود نه مجتهد بودن ، كه به نظر مي رسد در اين باره خواسته يا ناخواسته قدري تجاهل كرده ايد ، همچنين درباره آيت الله بودن ذكر اين نكته ضروري است كه شما از كسي كه سن و اطلاعات وي به سال 68 بر مي گردد بپرسيد ، به شما خواهد گفت كه تا شب قبل از رهبر شدن آقاي خامنه اي به ايشان "حجت الاسلام "مي گفتند و بلافاصله بعد از آن به ايشان " آيت الله " گفتند كه در اين مورد جاي هيچگونه شك و شبهه اي وجود ندارد .

    اما در مورد مباحثي كه در نظر آخر در پاسخ به جناب " شبهه ناك " مطرح كرديد ، سعي مي كنم به طور موردي به تمام مسائل مطرح شده بپردازم و اميدوارم مفيد واقع شود :

    1- به نظر مي رسد در بحث اولي كه شما مطرح كرده ايد خواسته يا نا خواسته خلط مبحث كرده ايد زيرا استفاده از لفظ "آقا" يا "حاج آقا" براي يك فرد با استفاده از لفظ "حجت الاسلام" براي آن فرد بسيار متفاوت است زيرا همانطور كه مي دانيد"آقا" يا "حاج آقا" يك پيشوند عام است و وقتي گوينده آنها را به كار مي برد كه مي خواهد شخص مورد نظر را بدون در نظر گرفتن مرتبه و درجه (از جمله درجه حوزوي، علمي و ...) خطاب كند و اصولا اين دو لفظ براي همه افراد به كار مي رود و اگر ايشان را در زمان انتخابات آقاي خامنه اي يا حاج آقا سيد علي خطاب مي كردند با توجه به توضيحات بالا جاي هيچ شبهه اي نبود! اما مشكل از آنجا پيش مي آيد كه ايشان را با عنوان حجت الاسلام خطاب كردند . هنگامي كسي فردي را با چنين عنواني خطاب مي كند كه مي خواهد " ضمن در نظر گرفتن جايگاه و مرتبه حوزوي" او را خطاب قرار دهد. بنابراين هيچ آيت اللهي نيست كه حجت الاسلام خطاب شود و هيچ حجت الاسلامي نيست كه آيت الله خطاب شود چون اين دو با يكديگر منافات دارند مگر آنكه مصالح سياسي در ميان باشد !

    2- در مورد بحث دومي كه شما مطرح كرده ايد نيز مختصري توضيح مي دهم ، هر چند آن را به دليلي كه در بالا بيان شد (بحث در مورد آيت الله بودن است نه مجتهد بودن) نامربوط مي بينم :

    قبل از هرچيز بايد توضيح دهم كه مخلص بحثي كه شما مطرح كرده ايد اين است كه مجتهد شدن به خود فرد بستگي دارد چه كسي تاييد كند و چه كسي تاييد نكند! و ساير توضيحات ، توضيحات اضافه است كه وجهي ندارد و فكر مي كنم به جهت اطناب صورت گرفته است. خدمت دوستان عرض كنم كه بحث اصلي اينجا است كه چه موقع مجتهد بودن يك فرد براي ديگران ثابت مي شود ؟ زيرا هنگامي كه اين شرط به عنوان يكي از شروط رهبر شدن قانون اساسي قرار داده شده ، يعني بايد راهي براي اثبات آن وجود داشته باشد ، در غير اين صورت گذاشتن اين شرط و نگذاشتن آن شرط يكسان است . زيرا هر شخصي مي تواند ادعا كند كه مجتهد شده است . شما به درستي به اين نكته در اول بحث سومتان اشاره كرده ايد (آنجا كه گفته ايد :"...گاهي لازم است اجتهاد شخصي تاييد شود...") .

    تمام اين مسائل را گفتم كه بگم كه سعي كنيم با هم رو راست باشيم . اينكه يك فرد به هر وسيله اي (درست يا نادرست ) فقط سعي در قانع كردن داشته ياشد درست نيست !

    پاسخ

    بسم الله الرحمن الرحيم. سلام. مطالبي را در مورد مطالبي که فرموديد در نظرات بالاتر قرار دادم. اميدوارم با حوصله مطالعه بفرماييد.
       1   2      >