ما هدف کلي نظام اقتصادي را مي دانيم چرا که سيستم اقتصادي اسلامي بايد سيستمي باشد که کمک به رسيدن به هدف اصلي اسلام کند چون سيستم اقتصادي اسلام جزئي از اسلام است و مطمئنا بايد در مسيري که مکتب اسلام مشخص نموده است حرکت کند.
اصول کلي که مکتب اسلام روي آن بنيان گذاري شده است توحيد و يکتا پرستي است که اساس اين مکتب فطري را تشکيل مي دهد و مدرک عمده و اصول کلي ولا يتغير آن قرآن و سنت است.
اقتصاد اسلامي هم که يکي از اجزاءاسلام است يکسري اصول بر مبناي اصول کلي اسلام دارد مثل لزوم برقراري عدالت اجتماعي.
البته اين درست است که سيستم اقتصادي، يک سيستم مستقل و مجزاي از ساير اجزاي نظام اسلام نيست و ساير اجزامثل سياست و مديريت و فرهنگ و... روي اقتصاد ونظام اقتصادي موثر است اما چيزي که واضح است اين است که هر کدام از اين اجزا هدفي دارند وبايد به گونه اي حرکت کنند که به هدف خود برسند و با رسيدن هر يک از اين اجزا به هدف خود مي توان گفت که اسلام به هدف خود رسيده است و نظام اسلامي محقق گشته .
حال با سه پرسش اساسي روبرو هستيم:
1- هدف اقتصاد اسلامي چيست؟
2- راه رسيدن به اين هدف چيست؟
3- چه موانع ومشکلاتي در مسير رسيدن به اقتصاد اسلامي وجود دارد؟
پاسخ:
1- بدون شک يکي از اهداف يک نظام اقتصادي بايد تامين مناسب معاش و زندگي مردم آن جامعه باشد.در نظام اقتصادي اسلامي هم بايد معاش و زندگي همه آحاد امت اسلامي در حد مطلوب تامين شود.
اين تامين معاش و زندگي بايد همراه با عدالت لاشد يعني هدف دوم برقراري عدالت اجتماعي است ، يعني عدم وجود فاصله طبقاتي و...
(با مقايسه سيستم اقتصادي کمونيسم ونظام اقتصادي سرمايه داري مشاهده مي کنيم که کمونيسم روي برقراري عدالت بيشتر تاکيد ميکند و براي رسيدن به اين هدف ،هدف اول را که ناشي از مالکيت فردي است را به شدت پايمال ميکند .
همچنين نظام اقتصادي سرمايه داري هم براي رسيدن به چيزي فراتر از هدف اول يعني رسيدن به يک زندگي سطح بالا از لحاظ اقتصادي هدف دوم را که همان عدالت است پايمال ميکند (به عنوان مثال اختلاف طبقاتي وحشتناک جامعه آمريکا )
بدون شک نظام اقتصادي اسلامي بايد به هر دو هدف به طور کامل نايل شود يعني يک نظام کامل و جامع که فوائد هر دو نظام اقتصادي سرمايه داري و کمونيسم را داشته باشد و همچنين مضرات آثار شوم آنها را نداشته باشد.
يعني يک نظام اقتصادي بين اين دو نظام.«و کذلک جعلناکم امهَ وسطاً»
شايد براي يک نظام اقتصادي اهداف ديگري را بتوان متصور شد اما به ذهن حقير فعلا چيزي نميرسد.
2- اما ره رسيدن به اين اهداف:
اولا اسلام مالکيت فردي را مثل نظام اقتصادي کمونيسم الغاء نکرده و آن را تثبيت نموده وبه نداي بشري پاسخ داده ولي آن را با قدرت اخلاق و نيروي حکومت اسلامي محدود مي سازد به اين ترتيب زمينه براي رسيدن به هدف اول کاملا ايجاد ميشود.
با رسيدن به هدف دوم بخشي از هدف اول محقق ميشود چرا که وقتي ثروت در اختيار طبقه خاصي از جامعه نباشد وبه طور عادلانه در متن ملت گسترش يابد معاش وزندگي عده بيشتري در حد مطلوب تامين خواهد شد .
اما راه رسيدن به عدالت اجتماعي : اسلام با احکام خود از کليه کار هايي که باعث تجمع ثروت نزد عده اي خاص مي شود جلوگيري مي نمايد . پس احکامي مثل حرمت ربا،حرمت احتکار حرمت رشوه (دادن وگرفتن)و حرمت تقلب و... در اينجا موثر است و نميتوان گفت که فقط يکسري احکام منع کننده هستند ! بلکه راه رسيدن به يکي از اهداف مهم نظام اقتصادي اسلامي هستند.
بالاتر از اينها بوسيله خمس وزکات ومسئله ارث واشتراکيت در منابع عمومي ثروت و.... ثروت بطور عادلانه توزيع ميگردد.
همانطور که در بالا ذکر شد با تحقق هدف دوم بخش وسيعي از هدف اول تحقق مي يابد.
البته تحقق اين اهداف وابسته به قوت و ضعف اجزاي نظام اقتصادي اسلام است. هرنظام اقتصادي ، خود از اجزايي تشکيل شده است.مثلا اگر توليد يکي از اجزاي نظام اقتصاد اسلامي باشد وداراي ضعف باشد ممکن است هدف اول به خوبي محقق نگردد.
پاسخ به سوال سوم هم در روز هاي آتي
شايد متن بالا ايرادات ومشكلات زيادي داشته باشد .از دوستان عزيز مي خواهم با نظرات خودحقير را بهره مند نمائيد.