...
5- «هيچ آيت اللهي نيست که حجت الاسلام خطاب شود.» دليل اين مدعاي شما چيست؟ استقراي تام کرديد؟ اگر چند مورد (و حتي يک مورد) مجتهد تام وجود داشته باشد که آيت الله خطاب نشود و حجت الاسلام خطاب شود، اين مدعاي شما اشتباه است.
6- توضيحات مربوط به بحث اجتهاد را بنده از اين رو نوشتم که فهم مسئله براي جناب "شبههناک" يا کسي که (احتمالاً) با اينگونه مباحث آشنايي نداشته آسان شود، بنابراين آشنايي شما با اين موضوع دليل «اضافي بودن»، «وجهي نداشتن» يا «اطناب کلام» نيست و بنده هم چنين قصدي نداشتم.
7- سعي کنيد به جاي به کار بردن الفاظي مثل «سعي كنيم با هم رو راست باشيم . اينكه يك فرد به هر وسيله اي (درست يا نادرست ) فقط سعي در قانع كردن داشته ياشد درست نيست !» و... در مورد ديگران، دليل خودتان را روشن و محکم بياوريد، و حرف ديگران را منصفانه و بيغرض نقد کنيد. با چنان نوع بحثي فقط جو بحث را آلوده و مغشوش ميکنيد و از جنبهي علمي بودن آن ميکاهيد.
8- "تقليد"، "احتياط" يا "اجتهاد" يکي از سه روش عقلي است که خود فرد بايد براي عمل به احکام دين پي بگيرد و ربطي به ديگران ندارد و چگونگي فهم رسيدن به اجتهاد همانطور است که ذکر کردم، مگر زماني که براي موضوع خاصي نياز به تأييد و تحقيق اين امر باشد که همانظور که شما هم فرموديد و خود بنده به اين مسئله اشاره کردم، درباره موضوع رهبري اين چنين است: شرط اجتهاد براي رهبري در قانون اساسي ذکر شده و تحقيق و تأييد آن هم طبق خود قانون به مجلس خبرگان واگذار شده و بنابراين همين که مجلس خبرگان طبق شرطي که قانون گذاشته و حقي که قانون به مجلس داده، شخصي را با دارا بودن شروط مذکور در قانون، به عنوان رهبر معرفي کند، طبق قانون براي تأييد اجتهاد او در اين موضوع کافي است و همين روشنترين دليل براي شخص مقام معظم رهبري است و پاسخ کل بحث همينجا داده ميشود. اين بيقانوني است؟!
(ادامه در نظر پايين)